ناهمگونی میان دانش امروز وجهان راستین
در گیر و بند کارهای دانشگاهی و کارهای پژوهشی، به یک نارسایی برخوردم که بسیاری از دانشمندان نیز آن را می شناسند. بارها و بارها درباره اش گفته اند ولی برای از میان برداشتنش گامی فراتر نگذاشته اند.
آنچه که می خواهم در این پژوهش درباره اش بنگارم نیست مگر ناهماهنگی مدلسازی های دانش با جهان راستین.
بگذارید سخن را با یک پرسش آغاز کنیم!
فرمول .X=Vt+X را در آموزه فیزیک به یاد آورید. آیا این فرمول با نگاهی که به تندی ،هنگام و جای نخستین جنبنده دارد می تواند همه آنچه را که درباره جنبش درجهان راستین پیش می آید به درستی و ریزبینانه مدلسازی کند؟
پاسخ آشکار است ! نه.........!
چرا نه؟ چرا این فرمول به تنهایی نمی تواند پاسخ گوی همه چیز باشد؟
برای اینکه آنچه گفتم روشن ترشود باید به یک پرسش دیگرنیز پاسخ داده شود. کاستی های فرمول بالا چیستند؟ چه چیزهایی در دیدگاه های این فرمول نیست؟ مگر تندی ، هنگام و جای نخستین جنبنده ، چه چیز های دیگری درباره جنبش در جهان راستین هست که در این فرمول نادیده گرفته شده اند؟
شهروندان جهان راستین پاسخ های بیشماری به این پرسش خواهند داد؛ هرچند دانش و یا زبان پاسخ دادن آن را ندانند؛چراکه همیشه با آن سر و کار دارند و خواسته یا نا خواسته در هنر زندگی کردن از یک مهندس آگاه به این فرمول بسیار خبره تر وچیره تر نه تنها آنچه که این فرمول از آن سخن می گوید بلکه همه گوشه های ناچیز آن را نیز در انجام کارهای روزمره، با کامپیوتری که همیشه آن را کودن و کم خرد برشمرده اند بررسی کرده وبه کارمی برند .
آری! آن کامپیوتر نیست مگر مخ و مخچه ما که کار هماهنگ کردن کارهای ما را با جهان راستین بسیار هنرمندانه و بی آنکه فرمول X=Vt+X. را بداند انجام می دهد و از ریزه کارهایی همچون باد و سپندارمذ نیز نمی گذرد.
سپندارمذ چیست؟
شاید بسیار شگفت انگیز باشد که در چنین نامه ای که نه درباره دین است و نه تاریخ چنین واژه ای را به کار برده باشیم .
شگفت زدگی و سردرگمی خود راکنار بگذارید . مردم ایران با شناخت بیشتر توانایی های خود، کشور و نیاکانشان بیش از پیش چنین واژه هایی را به کار خواهند برد. هر رفتاری که از زمین سر می زند ، مایه آن سپندارمذ است.
برای روشن تر شدن و زدودن نادانی از روی این واژه به 4000 سال پیش باز می گردیم. جایی که هنوز مردمان به خوبی دانش کشاورزی را نمی دانستندهرچند که کشاورزی سال ها پیش تر از آن پدید آمده بود.
پس از کنکاش های بسیار باستانشناسان و اوستا شناسان به اینجا رسیدیم که زرتشت سپنتمان در3769 سال پیش دیده بر این جهان گشوده است . (سال 3744)
زمانی که نسک گاتا را می خوانیم به این پی می بریم که یک جای کار در کشاورزی زمان زایش اشوزرتشت می لنگد و این روند تا به آنجا که ایشان از آذربایگان به بلخ کوچ می کنند، دنباله داشته است.
سپندارمذ واژه ایست که در بخش هایی همانند ژئوگرافی، ستاره شناسی، زمین شناسی و بهداشت بسیار دیده می شود.
زرتشت سالها پیش بر این باور بود که در زمین و خورشید جنبش هایی اهورا داده هستی دارد که شب و روز را پدید می آورند و ناگفته نماند که وی در کشاورزی پیشنهادی خویش که با پیروزی صد در صد همراه بود ، این جنبش ها را نادیده نگرفت. (سپندارمذ جنبش زمین و میترا جنبش خورشید)
این بزرگمرد دین ودانش آن جنبش را که اهورا مزدا پروردگار یکتای جهان به زمین داده بود سپندارمذ نامید و همچنین کرداری همچون پرهیزازآلوده کردن این روان اهورایی را در دستور کار گمارد.
گالیله یکی از شگفتی های جهان دانش بود که اگر کم خردان جلوی کارهای اندیشمندانه او را نمی گرفتند ، شاید جهان امروز دانش با سردرگمی که کاوش همین پژوهش است روبرو نمی شد.
بگذارید دوباره بگویم ! این سردرگمی نیست مگر ناهماهنگی میان مدلسازی های دانش با جهان راستین.
اینک که گفتار این پژوهش روشن تر شده ، می توانیم بسیار بهتر به آن پرسش ها پاسخ دهیم . در فرمول X=Vt+X. کدام گزینه ها را نادیده گرفته اند؟
روشن است! گزینه هایی همچون سپندارمذ، باد، نیروی های مالش و سایش ناچیز شمرده شده و نادیده گرفته می شوند .
در گذاری که بر روی نسک های دانشگاهی داشتم درنوشتار آن ها کاوش بر روی این ناهماهنگی جهان راستین با مدلسازی های دانش نیز هستی دارد ، چنانکه دربخش 1-3 با نام "مدل های ایده آلی" در نسک فیزیک دانشگاهی نوشته هیویانگ و راجرفریدمن چنین می خوانیم :
"در گفتار روزانه مدل نمونه های کوچکی از هرچیز به شمار می رود، مانند هواپیمای مدل یا نگاره تنپوش بر روی پارچه. ولی در فیزیک مدل، ساده شده یک دستگاه فیزیکی که بسیار پیچیده است و گشایش آن سخت .
نمونه ای می آوریم. می خواهیم جنبش توپ بیسبال را در باد ایستا بررسی کنیم . بسیار سخت است . گردی توپ صد در صد نیست و به هنگام جنبش به گرد خود می چرخد. باد وزنده وایستادگی باد ایستا رفتار توپ را دگرگون می کنند. زمین زیر آن در چرخش است، سنگینی توپ با کاهش وافزایش دوری آن از هسته زمین دگرگون می شود و مانند آن.
اگر بخواهیم همه این مایه ها را یکجا در مدلسازی خود جای دهیم ، خواهیم دید که بررسی جنبش توپ بسیار سخت و نومید کننده خواهد شد. پس این کاوش را ساده تر می کنیم. گرد بودن یا گرد نبودن توپ را نادیده می گیریم وبه آن به اندازه یک اتم بسیار کوچک می نگریم. از باد ایستا و وزنده چشم پوشی می کنیم و مالش و سایش میان توپ و مولکول های آن را نادیده می گیریم . سپندارمذ را فراموش کرده و سنگینی آن را در همه جا یکسان ."
اگر به نوشته بالا به خوبی نگاه کنیم نارسایی های دانش را در برخورد با یک پدیده ساده خواهیم دید. ولی ناگفته نماند که همین برخورد نارسا در پیشرفت دانش روز بهره بسیار دارد.
امروزه مهندسان در جای جای جهان با همین مدل ها در تلاش برای ساخت شهر، ساختمان، جاده ودستگاه های مکانیکی و الکترومکانیکی هستند. صد در صد این برای شما پرسش بوده که چرا با این همه پیشرفتی که در جهان فیزیک داشته ایم ، بازهم یک جای کار می لنگد و چرا با این همه پیشرفت بازهم ساختمان ها و دستگاه هایی ساخته می شوند که پس از هنگامه ای ناچیز، کارشان با شکست روبرو می شود؟ در خوزستان زندگی می کنیم و همه ما کم و بیش با آنچه در سازمان ها و کارخانه های نفتی، پولاد، لوله سازی و......... می گذرد، آشنایی داریم و صد در صد شنیده ایم که در این سازمان ها کارگران ساده با پیشینه ای دراز هنگام، به ساز وکار این کارخانه ها آشناترند تا مهندسان و تکنسین هایی که سال ها در دانشگاه، دانش این سازوکار ها و بر خورد با پدیده های پیوست آن را فرا گرفته اند. چرا یک مهندس با همه دانشی که دارد نمی تواند به خوبی یک کارگر ساده با جهان راستین برخورد کند؟
دانشمندان و پژوهشگران با دادن پیشنهاد ها و دید گاه های گوناگون کوشیده اند تا به این پرسش پاسخ دهند. برای نمونه تئوری نوسازی بازتابی از دکتر اُلریچ ونگِنروست دانشمند هنر ساختمان سازی که بررسی پیوندهای میان دانش و هنر را در نوشتار " از دانش در برابر هنر تا دانش در کنار هنر " آورده است.
در دیدگاه شماره دوم این پژوهش با نام گره های آشفته، پیچیدگی و آگاهی هنر را همان دانشی دانسته که مغز پیش از دانستنش بر پایه بهره برداری از جهان راستین ناخواسته به کار می برد.
در گیر و بند این دیدگاه ها و نارسایی ها و شکست های بی شماری که در جهان راستین در کنار پیروزی در جهان دانش هستی دارد، گروهی از مردمان برای از میان برداشتن این نا رسایی ها گام تازه ای در جهان فیزیک برداشتند و آن ریزبینانه تر نگریستن به جهان راستین است. ایشان برای آن که آشفتگی ها از میان رود یکا هایی را که پیش از آن به کار می رفتند ریز تر کردند تا اینکه به نانو رسیدند. ایشان به کمک این یکا توانستند تا در ساختار اتم ها دست برند و آنها را با کمک کامپیوتر هوشمند سازند. از این رو دانش نانو تکنولوژی پدید آمد که امروزه بسیاری از کشورهای پیشرفته و نیمه پیشرفته مانند آمریکا، ژاپن، هند، چین، آفریقای جنوبی و برزیل سرمایه های هنگفتی را تنها در زمینه دانش های پایه آن پرداخت می کنند.
در این پژوهش نخست به نوشتار " از دانش در برابر هنر تا دانش در کنار هنر " نوشته دکتر اُلریچ ونگنروست می پردازیم و پس از آشنایی کمی با نانو تکنولوژی به بررسی سخنرانی آغازگراندیشه های نانو ریچارد فاینمن می پردازیم. در پایان نیز به بررسی یافته های نانو تکنولوژیکی خواهیم پرداخت.
در پایان این پیشگفتار از اینکه پژوهش را با این دیدگاه که باید زبان دانش را در ایران با واژه های خودی ساخته و پرداخته کرد ، پوزش بسیار می خواهم . دیدگاه بنده این است که مردم جهان با یکدیگر برابرند ولی هرکس باید در آبادانی کشور و فرهنگ مادریش بکوشد تا به آبادانی همه جهان بیانجامد . نژاد ها ، زبان ها ، فرهنگ ها و کشورها نباید مایه جدایی و جنگ ستیزی شوند. گوناگونی زبان ها و فرهنگ ها که ریشه در گوناگونی نژادها دارد کلید انگیزه زندگی و دوستی بیشتر میان مردمان است ، پس در نگهداری این کلید طلایی بکوشیم .
به امید فرمان آتش بس همه جنگ های جهان
2/10/1385
بزرگمهر
برگرفته از پژوهش
" از نارسایی دانش تا فناوری نانو" به کوشش بزرگمهر
منابع : فیزیک دانشگاهی نوشته هیویانگ و راجر فریدمن
هفته نامه آزمون چاپ قلمچی
مقاله از علم در مقابل هنر تا علم در کنار هنر
اوستا کهنترین گنجینه مکتوب ایران به کوشش هاشم رضی